text
stringlengths
43
494
label
int64
0
2
rater_profile
listlengths
3
3
میمون کوچولو داد زد وای ببخشید ندیدمتان میمون بازیگوش
0
[ 0.29073673679510664, 0.4696946924674217, 0.23038683286706832 ]
پس از یک سال تلاش بی حاصل برای انتشار هفته نامه به امید نشر و فعالیت علیه رژیم شاه به بریتانیا می رود در لندن شمارهٔ نخست هفته نامه ایرانشهر را سردبیری می کند اما در اعتراض به سیاست دوگانهٔ مدیران آن در قبال مبارزه با رژیم و مسائل مربوط به ایران استعفاء می دهد ∗ مجموعه شعر دشنه در دیس در ایران منتشر می شود
0
[ 0.6433968308123886, 0.23881531846219664, 0.09005385777647805 ]
خاله پیرزن چشمش به دانه ی برنج افتاد که تند تند به طرف درز دیوار می رفت پرید و دانه را گرفت
0
[ 0.4358925405005238, 0.3918294814813527, 0.15103563535022815 ]
با این مشخصات برتری در قسمت مشخصات فنی به دلیل بهره بردن سورن جدید از توربو شارژ با این خودرو است
1
[ 0.2965382449114548, 0.5861297209541355, 0.1109274201031512 ]
مامان دست فائزه رو گرفت و گفت وای وای وای چه قدر تب داری دخترم دست فائزه داغ داغ بود
0
[ 0.5201962034272315, 0.2864728827974976, 0.19024916261699665 ]
معمولا وقتی می گوییممی خواهم مثل فلانیشومآنچه مد نظر ماستامتیازات بیرونی آنهاست
0
[ 0.46755270984645375, 0.3948330546968147, 0.11400061205567495 ]
میمو ماهی کنجکاوی بود که هر روز دوست داشت در اعماق دریا دنبال چیزهای جدید بگردد او این بار تا مسیر دورتری پیش رفت آنقدر رفت و رفت تا به جایی رسید که تا به حال آنجا را ندیده بود کمی تاریک بود ولی میمو از تاریکی نمی ترسید مسیری که میمو وارد آن شده بود مثل لوله های بزرگی بود که به هم وصل شده بودند میمو کمی ترسیده بود اما کنجکاوی اش باعث شده بود که باز هم جلوتر برود
0
[ 0.5206007380481418, 0.3065481152367267, 0.1618393113803478 ]
وقتی که راپونزل ساله شد او را به برج بلندی در وسط جنگل برد این برج خیلی بلند بود و هیچ پله یا دری نداشت و راپونزل بیچاره نمی توانست از آنجا بیرون برود برج فقط یک پنجره داشت زمانیکه پيرزن به دیدنش می آمد او را صدا می کرد
0
[ 0.6337311577311577, 0.20866977466977468, 0.14337373737373738 ]
يا كسي كه مي گويد جوان را نيكو زندگي كردن شايسته است و پير را نيكو مردن ابلهي بيش نيست
0
[ 0.7299279217659381, 0.18316185124594786, 0.06872230867014102 ]
ماگزی گفت باشه اما یادتون باشد که دفعه بعد ما فیلم را انتخاب می کنیم
0
[ 0.504033808122646, 0.35611614960013194, 0.1323701594287593 ]
چون اسفنديار اين خوش آمد را شنيد او را در بغل گرفت و گفت خدا را سپاس مي گويم كه تو را شاد و خرم مي بينم
0
[ 0.5636909636909637, 0.2644826644826645, 0.1607971607971608 ]
و اما كمال قوت عملى آنست كه قوى و افعال خاص خويش را مرتب و منظوم گرداند چنانكه با يكديگر موافق و مطابق شوند و بر يكديگر تغلب ننمايند پس بتسالم ايشان اخلاق او مرضى گردد و بعد از آن بدرجه اكمال غير كه آن تدبير امور منازل و مدن باشد برسد تا احوالى كه باعتبار مشاركت افتد منظوم گرداند و همگنان بسعادتى كه در آن مساهم باشند برسند و اين نوع كمال است مطلوب در حكمت عملى و اين كتاب مشتمل بر اشارتى بدان خواهد بود
2
[ 0.6627370181672275, 0.17306973960026148, 0.15670129188447227 ]
فرشته هم به ماهی پفی گفت این زیباترین مرواریدی است که تا به حال دیده ام تو تنها ماهی هستی که بیش از اندازه از چیزی تعریف می کنی
0
[ 0.5519652460548828, 0.268582910390098, 0.16713995815515525 ]
و يمكن كه شريعت اسلام نماز جماعت را بر نماز تنها تفضيل باين علت نهاده باشد كه تا چون در روزى پنج بار مردمان در يك موضع مجتمع شوند با يكديگر مستأنس گردند و اشتراك ايشان در عبادات و ديگر معاملات سبب تأكيد آن استيناس شودو باشد كه از درجه انس بدرجه محبت رسد
2
[ 0.4886407061319411, 0.339584896772275, 0.1645080200787252 ]
اما وقوع حادثه اي اورابه راهي كشاند كه هرگز فكرش را هم نمي كرد در آن زمان تمام حيوانهاي وحشي جنگل به شخص شاه تعلق داشت وشكار آنها جرم محسوب مي شدشاه ماموراني درجنگل داشت كه به آنها جنگلبان مي گفتندو كار آنها دستگيري وتنبيه شكارچيان بود
0
[ 0.5206007380481418, 0.3065481152367267, 0.1618393113803478 ]
گربه فرياد زد آقا روباه شما با صد هنر اسير شديد اگر مثل من فقط يك هنر داشتيد و اين قدر مغرور نمي شديد الان اسير نمي شديد
0
[ 0.6760463433730761, 0.16322560183946322, 0.14121349071844122 ]
زن پیری با گربه و مرغش در این کلبه زندگی می کرد صبح روز بعد که پیرزن جوجه اردک را دید از خودش پرسید این دیگه چیه از کجا آمده
0
[ 0.4697860018235614, 0.34013483903286373, 0.18109032575438141 ]
خرگوش ها خندیدند از سنجاب خداحافظی کردند و رفتند تا به یک بوته ی لوبیا رسیدند خرگوش سیاه گفت وای لوبیا
0
[ 0.5558179293715382, 0.22131710667397952, 0.18588191695942843 ]
یکی از کتابهای شلخته گفت مگه نمی بینی بیشتر کاغذهای ما مچاله شده جلدمون خراب شده چند تا از کاغذهامون پاره شده
0
[ 0.5345053622879615, 0.28963858156741645, 0.1699620080505305 ]
او به تعدادي شواليه خسته و مجروح برخورد يك مرد به او گفت برگرد هيچ مردي نمي تواند هزار شمشير را حمل كند و نمي تواند از روي پلي عبور كند كه وجود ندارد و اگر يك فنجان خالي را پر كني كه ديگر خالي نيست همه اينها حقه است آن مرد فكر كرد كه كوچكترين شواليه بزرگترين آدم احمقي است كه ديده است
0
[ 0.5555039025824974, 0.3130238568274238, 0.12128008095485827 ]
اكنون بر سبيل استقراض آنچ ميسر شود و دست دهد مددى نمايد و منع جايز ندارد برخاست و تواضع نمود و آب از ديدگان فروباريد و به يكى از خدم خود باستحضار بالشى زر اشارت كرد و به صوفى داد و گفت تمهيد عذر بعد ما كه خدمت و اخلاص تبليغ كرده باشى بجاى آر صوفى زر بستد و بازگشت
2
[ 0.4697860018235614, 0.34013483903286373, 0.18109032575438141 ]
بچه میمونها خیلی بازیگوش بودند آنها دوست داشتند مثل تابستان از شاخه های درختان آویزان شوند و از یک شاخه به شاخه ی دیگر بپرند اما درختها از برف پوشیده شده بودند
0
[ 0.42365358704249007, 0.3997490731938551, 0.15854971691299916 ]
اما کم کم دلش به حال آقا شیره سوخت تصمیم گرفت به دیدنش برود و حالش را بپرسد
0
[ 0.607869186317767, 0.2961312383065684, 0.08852472315301084 ]
این حرف به این معنا نیست که لزوما اهل فلسفه مثلا سقراط حق میگویند
0
[ 0.7662163233503065, 0.17129467081306352, 0.06090196629271122 ]
اگر شما مسافرتي به كاشان كني و از بناهاي تاريخي آن ديدن كني متوجه مي شوي كه خانه ها داراي زيرزمينهاي وسيع و بزرگي براي استراحت بودند چون در زيرزمينها نور كمتري وارد ساختمان مي شد حتي در قسمتهائي از اين زيرزمينها كه با كلي پله پايين ميرفتي ديگر نوري وجود نداشت و درجه حرارت ممكن بود به صفر برسد و براي نگهداري مواد غذائي از اين مكانها استفاده مي كردند
0
[ 0.49389061959155417, 0.3028196790002004, 0.1661003169918566 ]
حسنی گفت خودت خواستی بعد کدویش را درآورد و گفت کدو کدو کله کدو
0
[ 0.6554905097974945, 0.18614267910857993, 0.13712759106941044 ]
با تاج الدين عليشاه و اعيان مملكت سلطان و اركان را از شادياخ بيرون آوردند و بسيار نكال و عقوبت كردند و با دار الملك غور فرستادند و هركس كه در كار ديوانى شروع داشته بود مصادره مى كردند و تا جرجان و بسطام شحنگان فرستادند و در ضبط خويش آوردندو از آنجا مراجعت كردند و ملك ضياء الدين را در نشابور با لشكرى تمام بنشاندند و باز ديوار باره را معمور كردند و غياث الدين با هراة شد و شهاب الدين بقصد تخريب رباع و اقتلاع قلاع ملاحده بجانب قهستان رفت
2
[ 0.6204247552667294, 0.23781218669564974, 0.13387879847374354 ]
اين خانه متعلق به دو عروسك بود یک عروسک بلوند که لوسيندا نام داشت و صاحبخانه بود ولي هيچوقت غذا سفارش نمي داد دیگری هم جين نام داشت و آشپز بود اما هيچوقت آشپزي نمي كرد چون غذاهاي آماده از قبل خريداري شده بودند و در يك جعبه قرار داشتند
0
[ 0.5911304089076178, 0.2825511161871755, 0.11123009230998127 ]
ما واقعا از بعد هیچکاکی اش جا خوردیم هرچند وسواسهای هیچکاکی و بونوئلی با هم خیلی متفاوتند
1
[ 0.4996611651911496, 0.2911649071133753, 0.16672248373921086 ]
وقتي از گل فروشي خارج شد دختري را ديد كه روي جدول خيابان نشسته بود هق هق گريه مي كرد
0
[ 0.258087335975176, 0.5532152695724358, 0.176992793131969 ]
کلاغ یک دیگ به او داد و گفت این دیگ جادوییه هر غذایی بخوای بهت می ده
0
[ 0.42831396463261884, 0.36143332842986475, 0.1919413723471121 ]
کم کم عطسه و سرفه اش با هم قاطی شد زیچی زوه زوه زیچی زوه زوه
0
[ 0.4212121836622414, 0.3965307973046626, 0.15208009750183243 ]
آن جوجه اردک زشت حالا یک قو بود قلب او پر از عشق به قوها دیگر بود و فهمید که چه حقیقتی رخ داده است و قبلا که یک جوجه زشت بود فکرنمی کرد روزی چنین اتفاقی بیافتد
0
[ 0.6296296296296297, 0.12062935115566693, 0.18155388471177947 ]
زنبورها به طرف کندوهای خود برگشتند و گنجشک ها هم به طرف لانه هایشان پرواز کردند
0
[ 0.5791036836396602, 0.2514542463325298, 0.15290122846236712 ]
اين روش را می توان تاريخی و يا فيلسوف محور خواند
0
[ 0.580786718385271, 0.25797128894613935, 0.15082573718414752 ]
در تصانیف حکما آروده اند که کژدم را ولادت معهود نیست چنان که دیگر حیوانان را بل احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا گیرند و آن پوست ها که در خانه کژدم بینند اثر آنست باری این نکته پیش بزرگی همی گفتم گفت دل من بر صدق این سخن گواهی میدهد و جز چنین نتوان بودن در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کرده اند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب
2
[ 0.48778265157501827, 0.3443219738349263, 0.14627033984839868 ]
خليفه او را تشريفات بسيار فرمود و او متوجه الموت شد و يك چندى آنجا بايستاد و علاء الدين الموت مورد او را باجلال و تعظيم تقديم نمود و نزل هايى كه لايق چنان پادشاه زاده افتد متواتر مى داشت
2
[ 0.5210409829563587, 0.3049863213383026, 0.1648309649719265 ]
پس صاحب عدالت را بهيچ نوع مضاده و مخالفت صاحب ناموس حق در طبيعت نيايد بلكه همگى همت او بموافقت و معاونت و متابعت او مصروف بود چه مساوات از او يابد و طبع او طالب مساوات بود و اقل مساوات ميان دو شخص بود در چيزى مشترك ميان هر دو يا در دو چيز پس اركان نسبت متصل يا منفصل معين شود
2
[ 0.4697860018235614, 0.34013483903286373, 0.18109032575438141 ]
یکی از غذاخوری های بین راه بر سر در ورودی با خط درشت نوشته بود
0
[ 0.6894719552208554, 0.21681332587418148, 0.08422200298550485 ]
در پایان فیلم او را از همین درخت قرار است به دار بکشند
0
[ 0.8926560900716479, 0.1003497099965882, 0.006482429205049471 ]
از سال او به این موضوع فکر می کرد اگر فیلم مورد استقبال واقع شد بسیار مدیون عنصر زندگینامه ای است
0
[ 0.5323387133426952, 0.3136793992868688, 0.1266247453141857 ]
دختره نازش کند توی بغلش تکان تکانش بدهد برایش لالایی بخواند و با هم بازی کنند
0
[ 0.5546844553488133, 0.3546396935323542, 0.07553922103600531 ]
نفرت های نسلی معمولا شکل سنت شکنی و شمایل شکنی به خود می گیرند
1
[ 0.24586941835935247, 0.5535517688175148, 0.1876726801668821 ]
تا مرضى صعب ظاهر شد چنانك علت بر مداوا غالب آمد و وزير او از اتراك هجير نام شخصى بود كه در آخر عهد او فرا خاسته بود و كارهاى ملك فرا پيش گرفته در علت مرض او با طبيب مجد الدين در معالجت مبالغت مى كرد
2
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
هر آغازی که برای گفتگو تصور شود یک آغاز نسبی است چنانکه هر پایان مفروض برای گفتگو پایانی مطلق نیست
1
[ 0.5194194909486866, 0.3113416329659902, 0.1585477642206089 ]
این تغییرات شامل تغییر دکوراسیون داخل فرودگاه و زیباتر ساختن آن نیز می شود فرودگاه جدید سقف های بلندتری خواهد داشت و پنجره های شیشه ای بزرگ آن موجب می شود نور طبیعی بیشتری به داخل ساختمان بتابد تصاویری که از آنچه در سال از این فرودگاه خواهیم دید منتشر شده است این فرودگاه جدید را همانند لوکیشن های فیلم های علمی تخیلی نشان می دهد
0
[ 0.4172654678812256, 0.407996304145911, 0.16689769152261658 ]
در این فیلم تنها جایی که تروفو از موسیقی بهره برده هنگامی است که میخواهد بر لحظه های تعلیق و هیجان تأکید کند این میراثی است که از هیچکاک به او رسیده
0
[ 0.7357038840636396, 0.16324441828503664, 0.07575107656847414 ]
رهگذر گفت طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است
0
[ 0.47174207930733525, 0.28749710359848923, 0.19421289323477844 ]
وقتي مي بينند لوله آب منطقه اي شكسته و آب به هدر مي رود يا آب مكاني آلوده شده است فورا به سازمان آب منطقه اشان اطلاع مي دهند
0
[ 0.6388504370925753, 0.2376658358791567, 0.11385910423228963 ]
آقا سید من را نشناختید یادتان می آید که یکبار برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید همان پاکت…
0
[ 0.4697860018235614, 0.34013483903286373, 0.18109032575438141 ]
در ابتدا راپونزل از دیدن مرد ترسید چون تا آن روز هیچ کسی را ندیده بود اما پرنس برایش توضیح داد که صدای قشنگش او را به آنجا کشانده است پرنس که تا آن روز دختری به آن زیبایی و مهربانی ندیده بود از دختر خواست که برای همیشه در کنار او باشد و پیشنهاد ازدواجش را قبول کند
0
[ 0.5164599178228441, 0.3053603426387998, 0.1776679688116417 ]
من دنیل بلیک با سامانه زیست سیاسی فوکویی ای به نام متخصص سلامت شروع میشود متخصصان و کارگزاران و تصمیم گیرندگان نهایی سیستم
1
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
مرد گفت من دیگر پیر شده ام و دلم می خواهد با قایق به سفر دریایی بروم تو می توانی به من قایقی بدهی
0
[ 0.6388504370925753, 0.2376658358791567, 0.11385910423228963 ]
خانم گوسفنده پوز خندی زد و گفت خواب دیده ای خیر باشد داری بچه گول می زنی من بروم بالای درخت و چتر جناب عالی بشوم دیگر چی حتما پیش خودت فکر کرده ای که تا نوبت چتر شدن تو بشود باران هم بند آمده و مرا حسابی گول زده ای نه جانم اول تو برو بالای درخت تا ببینم کی نوبت من می شود
0
[ 0.607869186317767, 0.2961312383065684, 0.08852472315301084 ]
یعنی از ساختارهای سیاسی کشور گرفتهتا طبقات و ساختارهای اجتماعی مدام در حال دفع یکدیگریم
1
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
پارتیزانها نمیدانند ژنرال قبلا دستگیر و اعدام شده و آلمانیها میخواهند با این کار زندانیان اطلاعاتشان را به ژنرال قلابی بدهند و او نیز خبرها را به آنها انتقال دهد
0
[ 0.6982629670988273, 0.19308010621310112, 0.09200511502366555 ]
اردک کوچک و دوست داشتنی توی گودال کوچک و زیبا شیرجه رفت
0
[ 0.5967866821525358, 0.18362473972230067, 0.1397160226428519 ]
این حالت به وسیله ی کاترین دونوو که در طول فیلم لباسهایش تنها ترکیب رنگ های قهوه ای و سفید و سیاه را داراست و منعکس کننده ی احساس به بند کشیده شده ی اوست٬ افزایش می یابد
1
[ 0.564678403484566, 0.29094356501837776, 0.13934219930270952 ]
بانی پاسخ داد نهههههههه من نمی ترسم بانی سرش را بین زانوهایش گذاشت و وقتی دایناسور دوباره روی صفحه تلویزیون ظاهر شد او شروع به لرزیدن کرد
0
[ 0.595104588545325, 0.2636622679200355, 0.1358614917878439 ]
نرسيد و غوريان بر مضايقت اصرار كردندشمس الملك وزير و صلاح الدين بر قصد خرپوست اتفاق كردند و گفتند غوريان عصيان سلطان در دل دارند يمين ملك را كه خويش سلطانست در ملك غزنه راه نمى دهندو تمامت لشكرهاى غزنه بر نيم فرسنگى شهر مجتمع بودند و لشكرگاه داشتند
2
[ 0.5768728660404415, 0.2711548834394064, 0.14092929441626936 ]
مصطفی ملکیان ضمن تحسین فیلم نفس نکاتی را در رابطه با فیلم بیان کردند که در ادامه می آید نیچه می گوید هر رنجی که مرا نکشد تواناترم مي كند اما به شرط اینکه نکشد مرا
0
[ 0.7411763392928318, 0.18952416482524861, 0.05321140116766629 ]
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم
0
[ 0.46351424224613336, 0.31841068201448747, 0.1774673339182804 ]
گفت آقا غول برگشتی آقا غول گفت بله که برگشتم تو هر شکلی که باشی خانومیه آقا غولی بعد آیینه را به خانم غول داد خانم غول به آیینه نگاه کرد دماغش کمی صاف شده بود چشم هایش هم کمی راست شده بود خانم غول از خوشحالی به آسمان پرید آقا غول هم به دنبال او پرید
0
[ 0.5144748292618642, 0.326439132148724, 0.14467095919809994 ]
️ تأملی دربارهٔ آموزگار واقعی و پیوند آن با مقولهٔ تعلیم و تربیت به مناسبت روز معلم ✍️ مسعود زنجانی 🔸 آموزگار واقعی کیست شاید نخستین و مهمترین خصیصیه ٔ یک آموزگار واقعی این باشد که او روحیه ای حق به جانب ندارد و خود را کلیددار خزانهٔ حقیقت نمی داند
1
[ 0.41170502237691925, 0.3684213468208271, 0.21636492595763535 ]
بعد گفتند ما دیگر باید برگردیم پیش پدر و مادرمان علی کوچولو اخم کرد
0
[ 0.5714242240232011, 0.28511600326663106, 0.13334838564009935 ]
از ویژگی های سقراط دو ویژگی قابل گفتن است یکی تواضع عجیب او است
0
[ 0.7298103205326759, 0.16708755887119464, 0.09095146551497117 ]
لباس را می پوشد و در حین ای که دارد با دوست دخترش می رود محمد سر می رسد و لباس را به زور از او می گیرد و گم و گور می شود و جستجوی علی و حسین برای یافتن او و لباس عروسی تا پاسی از شب ناکام می ماند
0
[ 0.5976280237645972, 0.25554334645789356, 0.11775352169157108 ]
حکیم دستور میدهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند
0
[ 0.5628160432693522, 0.2957091531851688, 0.1168696294969892 ]
در همین لحظه دخترک گفت آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم اما مهم نیست اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است
0
[ 0.7273136307622114, 0.2142574153310505, 0.05213112616619351 ]
يك عده ديگر مي گفتند كه اين احمقانه است آن پرنده آبي دانه پرندگان را مي خورد و آب مي نوشد و پرهايش را پوش مي كند و بدون در نظر گرفتن رنگش آن هنوز هم يك پرنده است
0
[ 0.7115911007329571, 0.14407360100972413, 0.10281483042106142 ]
پزشکیان اگر همان تیم اقتصادی قبلی معرفی می شد بهتر بود
0
[ 0.5714242240232011, 0.28511600326663106, 0.13334838564009935 ]
تفکیک نکردن اینها و طوری حرف زدن که گوئی در دوران ماقبل سرمایه داری انسان ها کمتر مال دوست و خودخواه و زورگو بوده اند برای من یک جوک بیمزه است
1
[ 0.4897391807639988, 0.3244468928493027, 0.1807291830887936 ]
آقا شیره عصبانی شد و گفت یکی خوابم رابرداشته بروید خوابم را پیدا کنید
0
[ 0.5144748292618642, 0.326439132148724, 0.14467095919809994 ]
کره شمالی به طور خاص تهدید کرد که به پایگاه نیروی هوایی آندرسن که محل استقرار بمب افکن های استراتژیک آمریکا است حمله خواهد کرد
1
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
نی نی از اینکه کنار مامان خوابیده بود خیلی کیف کرده بود اما یک دفعه یک آقا نی نی را از کنار مامان برداشت نی نی ناراحت شد و می خواست گریه کند اما آن آقا نی نی را آرام آرام تکان داد نی نی خوشش آمد و ساکت شد نی نی چشمهایش را باز کرد آن آقا لبخند زد و گفت سلام دختر نازنینم من بابا هستم بابای تو عزیزم نی نی از این حرفها خوشش آمد
0
[ 0.7662163233503065, 0.17129467081306352, 0.06090196629271122 ]
موش کوچولو سرش را بلند کرد بلبل را دید پرسید یعنی این خود من هستممن این شکلی هستم
0
[ 0.4621934092309689, 0.3497644686624934, 0.17636810353215918 ]
علی کوچولو با لبخند گفت آره سه تایی با هم اول من بعد تو بعد هم تو
0
[ 0.46351424224613336, 0.31841068201448747, 0.1774673339182804 ]
مامان احسان کوچولو اون رو بغل کرد و گفت حالا فردا که رفتیم پارک با هم می ریم پیش بچه ها تا ببینی اون ها تو رو مسخره نمی کنن ودوست دارن که باهات بازی کنن
0
[ 0.5566566399035018, 0.2789809642278262, 0.13827109955143427 ]
در مورد سینما هم حرف من همین است به گمان من بهترین فیلمها آنهایی اند که به بهترین شکل معنا را به تعویق می اندازند
0
[ 0.6304649520848592, 0.2290764682454958, 0.13903108823014665 ]
كلاغ كوچولو دنباله ی حرف خال خالی رو گرفت و گفتمثله آدما كه موهاشونو كوتاه می كنن و شونه می زنن
0
[ 0.5947493809276444, 0.23706273257772667, 0.15215210231676848 ]
در آبگير كوچكي سه ماهي زندگي مي كردند ماهي سبز زرنگ و باهوش بود ماهي نارنجي هوش كمتري داشت و ماهي قرمز كودن و كم عقل بود
0
[ 0.5374608852746064, 0.3154271531342827, 0.13447569089439784 ]
مادر او سالها پيش در گذشته بود و پدرش با زن ديگري ازدواج كرده بود ولي پدر هم بزودي از دنيا رفت و دخترك تنها شده بود
0
[ 0.6678073026529617, 0.2555340266448795, 0.06812912946336304 ]
عشق و شادي و انديشه و آزادي را در هم انديشي شادمانه و آزادانه بياميزيد تا خوشبختي خود و مردمان را بيازماييد
1
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
هنگامی که انسان شناس از این رفتار آنها پرسید درحالیکه یک نفر می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود
0
[ 0.5947493809276444, 0.23706273257772667, 0.15215210231676848 ]
ياد حرف فرشته كوچك افتاد به راه افتاد تا دوستي مناسب براي خود پيدا كند
0
[ 0.5218161830874886, 0.2599967764832052, 0.1650831140412052 ]
آزاد باشيد و نهال آزادي را در هر مکان بپرورانيد تا مرا شکوفا کنيد
0
[ 0.45950855772863913, 0.3977073220399774, 0.1288308059596678 ]
آلیانز آرنا به فاصله ی کیلومتری از مرکز شهر مونیخ و در لبه ی شمالی این شهر واقع شده است
0
[ 0.5956090464825549, 0.22984146958848628, 0.16189395489156824 ]
با آمادگی بالایی که دارم می خواهم با قدرت در دو بازی باقیمانده تیم ملی ام بدرخشم و ازبکستان را به جام جهانی برسانم حالا اگر خودم هم سال بعد توانستم در این حد از آمادگی باشم که هیچ در غیر اینصورت دوست دارم تیم ملی کشورم را به جام جهانی برسانم بعد هم قهرمانی با استقلال من باید با استقلال یک جام بگیرم تا کلکسیون جام هایم کامل شود فعلا بعد از تیم ملی کشورم مهمترین هدف فعلی زندگی ام این است
0
[ 0.6785923783059369, 0.190537611727729, 0.10579233890180408 ]
✨ پرداختن به حافظ هم باید با رویکرد و رهیافتی انتقادی باشد و نقادی های او را نیز می باید تیزبینانه و روشنگرانه ارزیابی و نقادی کرد
1
[ 0.5345053622879615, 0.28963858156741645, 0.1699620080505305 ]
در اکثر نماهایش در پسزمینه قوری چایی دیده میشود نوعی امضای کارگردان و رد و نشان و مهر او بر اثر
0
[ 0.6364429338708942, 0.24256471596353435, 0.11945388862710983 ]
اما اینجا پرسش مهم دیگری هم در میان می آید و آن این که آیا اساسا مطلق دیکتاتوری بد است و یا که می توان از گونه ای از دیکتاتوری خوب هم سخن گفت
0
[ 0.536882357721529, 0.2793121789364699, 0.17695898114395867 ]
همچنین حضور و مشارکت در کلیسا در پایین ترین میزان خود قرار دارد و کمتر از از زنان و مردان بریتانیایی هر یک شنبه به کلیسا می روند
0
[ 0.6059733295269383, 0.21853544389231674, 0.17173273281024426 ]
معمای اول این بود آن چیست که گریه می کند اما چشم ندارد
0
[ 0.6059733295269383, 0.21853544389231674, 0.17173273281024426 ]
به گزارش خبرنگار مهر مسعود کرباسیان گزینه پیشنهادی حسن روحانی برای وزارت امور اقتصادی و دارایی هم امروز مقابل نمایندگان مجلس از برنامه خود برای وزارت اقتصاد دفاع کرد دفاعیاتی که در همه بخش های آن ردپاهایی از تأکید بر اجرای برنامه های مصوب کنونی کشور در حوزه اقتصاد خبر می داد
0
[ 0.6202777666796769, 0.2405831932411542, 0.11919841662543296 ]
رفت و رفت تا به یك دشت زیبا رسید دشت پربود از علف های تازه و گل های رنگارنگ
0
[ 0.5790383930947641, 0.32177236817471416, 0.09263933874378771 ]
برخی از سینماگران موج نو از طریق مجلات زیادی از کایه به خاطر ستایش بیش از حد سینمای هالیوود به جای سینمای نوپای فرانسه شکایت کردند
0
[ 0.5210409829563587, 0.3049863213383026, 0.1648309649719265 ]
و حزب جنيان كه در زمين مى روند و اكنون آن را نيز بر شما ظاهر كنم در آسمان و زمين نگريد تا برهان دعوى مشاهده كنيد خواص معتقدان مى نگريستند و مى گفت آنك فلان جاى در لباس سبز و بهمان جاى در پوشش سپيد مى پرند عوام نيز موافقت نمودند و هركس كه مى گفت نمى بينم بزخم چوب او را بينا مى كردند و ديگر مى گفت
2
[ 0.3884251988096304, 0.43882225688313486, 0.16551458803250454 ]
موشها کارد را سرجایش گذاشتند و باز هم گشتند این بار یک کف گیر پیدا کردند کف گیر برای بچه موشها بزرگ بود اما عیبی نداشت بابا موشه زورش زیاد بود و می توانست از آن استفاده کند
0
[ 0.6433968308123886, 0.23881531846219664, 0.09005385777647805 ]
این شفافیت و نورانیت باطن نیز از طریق مطالعات و دانش اندوزی صرف میسر نمیشود
0
[ 0.63595214088634, 0.2626874619987975, 0.09692705776069709 ]
برای بسیاری از کسانی که می کوشیدند از طریق سیاست و معرفت شناسی به دنیایی ورای امور یقینی اندیشه کنند حقیقت نمرده بود
0
[ 0.6152948044366608, 0.21708947402559717, 0.14831747592370692 ]