text
stringlengths 43
494
| label
int64 0
2
| rater_profile
listlengths 3
3
|
---|---|---|
مردم معتقد بودند این صدا اگر چه محسوس نبود اما احساسی بد در آنها برمی انگیخت و گاه باعث تهوع هم میشد
| 0 |
[
0.5446963063293853,
0.2946987948901048,
0.15665454389099573
] |
حیوانات تصمیم گرفتند برن به کلبه پسرک تا ببینند اون چرا امروز پیششون نیومده وقتی رفتن خونه پسرک فهمیدن اون مریض شده پسرک خیلی حالش بد بود و احتیاج داشت کسی ازش نگهداری کند
| 0 |
[
0.5080169037813542,
0.3357729772106859,
0.13834476376556618
] |
حالا ديگر نيلا و دوستانش مي توانستند در زير نور خورشيد از خوردن بستني لذت ببرند
| 0 |
[
0.4984329414331252,
0.3216627145348127,
0.13006895993454057
] |
خرگوش گفت چه طوری برویم ماهیگیری وقتی نه قلاب داریم و نه طعمه
| 0 |
[
0.6668338380779325,
0.20761195235210983,
0.1080997375328084
] |
در دقیقه از فیلم سناتور رامنی خطاب به اوباما می گوید شما فلان جا چنین حرفی زدید
| 0 |
[
0.649331022834062,
0.19034813607452403,
0.13964844199001186
] |
او تلاش زيادي براي ايجاد زندگي و خانه زيباي خود نكرده است و نمي تواند ببيند كه يك دختر زندگي وي را برای او و همسرش بسيار زيبا و بيش از حد بزرگ تصور كند
| 1 |
[
0.21039282729275888,
0.53886634754198,
0.20923638021426946
] |
آقا شیره مریض شده بود خرگوشه از آزار و اذیتش دلخور بود و نمی خواست به دیدنش برود
| 0 |
[
0.4854144485631884,
0.38183513810018505,
0.12138874754432823
] |
مسعود_زنجانی vivaphilosophy مرگ را در یک افق فلسفی می توان به غایت تعبیر کرد و البته در هر دو معنای غایت هم غایت به معنای هدف یا آرمان و هم غایت به معنای نهایت یا پایان
| 1 |
[
0.3984291356449765,
0.39381882887888636,
0.1897833272925642
] |
رومر در سال شروع به ساخت سومین مجموعه خود به نام قصه های چهار فصل کرد
| 0 |
[
0.5345053622879615,
0.28963858156741645,
0.1699620080505305
] |
می توان گفت میشل فوکو سه قرن بعد از مونتنی به دنبال توسعه و تحلیل تاریخی جامعه شناختی همین نگرش انتقادی بود
| 0 |
[
0.7629284324777483,
0.15207898704433656,
0.0669282253196354
] |
تغيير احوال مخالفان روشن شده و ايدى قوت از راه اضطرار ترك آن انديشه كرد و متوجه حضرت شد امير سيف الدين باسترداد ايدى قوت از راه رسولى فرستاد او با آن جماعت چون بازگشتند و به نزديك امير سيف الدين رسيد
| 1 |
[
0.4921930993874633,
0.3543810286628048,
0.1471395146398018
] |
نگاه عارفانه به مضامین و تعالیم دینیکه به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی چیزی جز نگاه جمال شناسانه نیست از این آفت برکنار است
| 1 |
[
0.4375755752461345,
0.39834652409496235,
0.14896014407200855
] |
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره زن از در بیرون رفته بود
| 0 |
[
0.5288446575683178,
0.3298249529221371,
0.1385491281267128
] |
پيش از اين در بابى كه بر بيان خير و سعادت مقصور بود ياد كرديم كه موجبات سعادت تكميل قواى ناقصه استو بيان كرديم كه تكميل قوا بتحصيل فضايل چهارگانه متمشى شودپس موجبات سعادت اجناس فضايل چهارگانه بود و انواعى كه در تحت آن اجناس باشندو سعيد كسى بود كه ذات او مجمع اين صفات بود
| 2 |
[
0.4986051826775259,
0.27260205082916295,
0.18098690020606414
] |
ترجمه ای از ايون را رضا سيدحسينی در سال در مجلهٔ كلك به چاپ رساند
| 0 |
[
0.5026916221033869,
0.3309506833036245,
0.15105862547039017
] |
دوباره مادر صدا زد علی می دانم که توی اتاق قایم شده ای بیا بیرون
| 0 |
[
0.5519147997287832,
0.282950074598671,
0.1596912893900528
] |
روزگاری زن و مردی زندگی می کردند که فرزندی نداشتند بالاخره آرزوی آنها به حقیقت پیوست آنها منتظر ورود کوچولویی به خانه اشان بودند
| 0 |
[
0.5974253798815715,
0.3220127647620403,
0.06993766420437224
] |
ریزه میزه ماهی کوچولو فکری به ذهنش رسید نزدیک دندان های نهنگ رفت وقتی نهنگ خوابیده بود ماهی کوچولو آرام شنا کرد و از وسط دندان های نهنگ بیرون پرید
| 0 |
[
0.6000079294216264,
0.26705047829730094,
0.1295111087019436
] |
کلاسیک های فلسفه کلاسیک اپیکور قسمت دوم وصیت نامه مسعود_زنجانی vivaphilosophy اپیکور وصیت نامه فلسفه اپيكور شايد والاترين انديشه اي است كه تا كنون به ذهن آدمي خطور كرده است
| 1 |
[
0.6638555897885524,
0.23632465477067618,
0.0957584304522942
] |
با تأسیس دولت شهر پولیس Polis لائوس معنای مردم افراد شهر یا شهروندان گرفت
| 0 |
[
0.5911304089076178,
0.2825511161871755,
0.11123009230998127
] |
نیروهای استثناطلب اولا قوانین بازی سیاسی را نه به عنوان چارچوب فعالیت سیاسی خود بلکه صرفا تا آنجا محترم و معتبر و لازم المراعات میشمارند که پیروزی آنها را در رقابت با دیگر جریانهای سیاسی تضمین کند
| 1 |
[
0.5446963063293854,
0.2946987948901048,
0.15665454389099576
] |
چرا در سوگ مرکز بنشینیم آیا مرکز غیاب بازی و تفاوت نام دیگر مرگ نیست مرگی که اطمینان و آرامش میبخشد اما با حفره اش اضطراب نیز می آفریند و به بازی میگیرد ژاک دریدا تفاوت و نوشتار
| 1 |
[
0.7494777352922676,
0.19719181291983043,
0.043604849164544456
] |
به احتمال قوی نشدنی است و کسی هم پی آن را نخواهد گرفت
| 0 |
[
0.5183813837469886,
0.31387349220675426,
0.14998217560490393
] |
یک مسواک بود کوچولو وبی دندون صبح تا شب توی جامسواکی می نشست تا دندون ها بیایند و او تمیزشان کند اما هیچ دندونی پیش او نمی آمد
| 0 |
[
0.6388504370925753,
0.2376658358791567,
0.11385910423228963
] |
بره کوچولو خوشحال شد و گفت ممنونم کبوتر مهربان من روزها توی این مزرعه میان علف ها می گردم و بازی می کنم تو هر روز به دیدنم بیا تا با هم دوست باشیم باشد کبوتر به او قول داد که هر روز به سربزند
| 0 |
[
0.558500723127449,
0.26819638172422416,
0.1575221263442125
] |
در هر دو فیلم قهرمان عکاس در موقعیت است که قرار نبوده باشد و شاهد واقعه ای که آنها را از زندگی روزمره اش باز می دارد
| 0 |
[
0.5562122932389412,
0.281840646497028,
0.14710924107838552
] |
بانگ های غولان که بی شباهت به نداهای راستین نیستند از هر جهت تو را میخوانند و تلاش میکنند که تو را از حقیقت دور کنند و نور درونت را خاموش سازند
| 0 |
[
0.5545233477074142,
0.22120339604871378,
0.18239090951835865
] |
اولین برنامه نوشته شده توسط وی بازی tictactoe بود
| 0 |
[
0.5947493809276444,
0.23706273257772667,
0.15215210231676848
] |
در حالی که انتخابات از حیث فوران امید بی سابقه بود انتخابات از این حیث منحصر به فرد است که هیچ امیدی در آن وجود ندارد و یگانه عنصر تاثیرگذار در وضعیت ترس است
| 0 |
[
0.6038527099784943,
0.25370036944140845,
0.13479508321180578
] |
از آن روز به بعد گربه پشمالو روزهاي زيادي تمرين كرد تا پرواز كردن را ياد گرفت البته خيلي هم زمين خورد
| 0 |
[
0.5218161830874886,
0.2599967764832052,
0.1650831140412052
] |
در این هنگام یکی از دوستان سابقش که در حال درویشی رفیق سیر و سفر او بود به آن شهر وارد شد و یار جانی و برادر ایمانی خود را در چنان مقام و مرتبه دید به نزدش شتافت و پس از ادای احترام و تبریک و درود و سلام گفت ای رفیق شفیق شکر خدای را که گلت از خار برآمد و خار از پایت بدر آمدبخت بلندت یاوری کرد و اقبال و سعادت رهبریتا بدین پایه رسیدی
| 1 |
[
0.36234677447583047,
0.4684760841677192,
0.15614530921569011
] |
اركان دولت سلطان را بر قصد ملك هراة تحريض مى نمودند و آن ملك در دل و چشم او تزيين مى داد و مى گفتند چون برادر بزرگتر غياث الدين از پيش برخاست و پسران او سبب ملك و ميراث در منازعت اند و از امرا بيشتر آن باشد كه بجانب سلطان مايل باشند
| 2 |
[
0.5210409829563587,
0.3049863213383026,
0.1648309649719265
] |
دینداران با غرور و اشتیاق می گویند که ایمان آوردن فعلی اختیاری است
| 0 |
[
0.5928423752725407,
0.18422444529947415,
0.21167654225984353
] |
شير قهقه خنديد و گفت خيالتان راحت باشد آدم که هيچي اگر غول هم باشد تا من اينجا هستم از هيچ چيز ترس نداشته باشيد
| 0 |
[
0.5345053622879615,
0.28963858156741645,
0.1699620080505305
] |
تا اسم گچ و آتل بندی آمد تن استخوان از ترس لرزید گفت نه نه گگگچ نمی خواد آتل نمی خواد شیر می خورم سبزیجات می خورم
| 0 |
[
0.61084381171732,
0.19837293811995482,
0.17579671879433215
] |
تشخیص دهیم هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است
| 0 |
[
0.5670754503672562,
0.24257036743520688,
0.17256884513007875
] |
و هم بر اين منوال جالينوس گويد در حق اين جماعت اين خبيثان خسيسان خ بكه به تباه ترين سيرتى موسومند چون كسى را يابند كه در اين مذهب با ايشان مساهم بود بنصرت او و دعوت با او برخيزند تا مردمان را در غلط افكنند و فرانمايند كه ما بدين طريق متفرد نيستيم پندارند كه چون بعضى از اهل فضل و عقل را با خويشتن در آن شركت دهند عذر ايشان ظاهر شود و تلبيس ايشان بر قومى ديگر روايى يابد و اين جماعت احداث و نوآموزان را تباه كنند و در خاطر ايشان افكنند
| 1 |
[
0.3379479993489087,
0.48408672977014766,
0.16639233262794828
] |
جوجه اردک زشت خوشحال بود که می توانست در کنار مرداب استراحت کند و از حیوانات بیرحم مزرعه دور باشد
| 0 |
[
0.3884251988096304,
0.43882225688313486,
0.16551458803250454
] |
همه چيز تا يكي دو ماه اول خوب بود ولي كم كم زن شروع به ناراحتي كرد
| 0 |
[
0.5974253798815715,
0.3220127647620403,
0.06993766420437224
] |
اما چه اشکالی دارد که برخی متون را بسیار آهسته و با دقت مطالعه کنیم یادمان باشد این امر فقط مختص به دانشجویان نیست بلکه حتی فیلسوفان بزرگ نیز به همین صورت با متون فلسفی مواجه می شدند
| 0 |
[
0.5384219907069213,
0.2924608079963454,
0.14581824102059385
] |
همه فكر كردند كه او سعي كرده خود را گرم كند ولي نمي دانستند كه او چه چيزهاي جالبي را ديده و در سال جديد با چه لذتي نزد مادر بزرگش رفته است
| 0 |
[
0.6627370181672275,
0.17306973960026148,
0.15670129188447227
] |
سپس فرمود مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى
| 0 |
[
0.7025664299589911,
0.17357177948827954,
0.10557635478047234
] |
احمد ایستاد پیش خودش فکر کرد من می روم زیر تخت قایم می شوم آن وقت مادرم هیچ وقت مرا پیدا نمی کند
| 0 |
[
0.4897391807639988,
0.3244468928493027,
0.1807291830887936
] |
خیلی از سؤالاتی که پرسیده شد مربوط می شد به SasserWorm
| 0 |
[
0.6893625054369735,
0.19222298682352398,
0.10626385265834422
] |
فيلو گفت اما اين كار خطرناك است مگر يادت نيست كه آقاي ايمني مي گفت هيچوقت اين كار را نكنيد
| 0 |
[
0.5340835028938911,
0.34410026332300464,
0.10888701653537408
] |
شاه او را زنداني كرد از آن روز به بعد شاه از غم و غصه مردن از خورد و خوراك افتاد و ديگر اشتهايي برايش نماند و تا روز بيست و نهم تمام چربي و گوشتهاي اضافيش آب شد و مانند دوك لاغر گرديد
| 0 |
[
0.7340032712533423,
0.15100825195571582,
0.11011573961930732
] |
وقتي رستم از رود گذشت و پا بر خشكي گذاشت بر اسفنديار درود فرستاد و ادامه داد خدا را شكر كه سلامت به اين جا رسيده ايد هميشه بخت با تو يار باشد و بد انديشان از تو دور باشند
| 0 |
[
0.6156481212716297,
0.18329824454526125,
0.14130075779837115
] |
شير گفت بسيار خوب خودم مي دانستم ولي مي خواستم ببينم يک وقت خيال به سرت نزند که اسم آدم روي خودت بگذاري
| 0 |
[
0.5320382292201421,
0.27436320947737736,
0.1389850252590474
] |
با این تفاصیل باید گفت که ما اساسا خوشبختی نداریم بلکه خوشبختیها داریم یکی از این خوشبختیها همان خوشبختی رایج و شایع است که گفتیم بیشتر فیلسوفانی که در عصر جدید درباره خوشبختی نظزیه پردازی کردند آن را مورد انتقاد جدی قرار داده اند و به جای آن درک های متفاوت و حتی متضاد خود از خوشبختی را ابراز کرده اند
| 0 |
[
0.7662163233503065,
0.17129467081306352,
0.06090196629271122
] |
مثلا چه بسا کسانی فکر کرده باشند ادامه سیاستهای رئیس جمهور دمکرات هشت ساله به وسیله هم حزبی ضعیف تر او فاجعه بار خواهد بود و باید به رقیب او رأی دهند حتی اگر برخی اوصاف منفی هم داشته باشد
| 1 |
[
0.5998306257136589,
0.24513753200233615,
0.14292127254611467
] |
و قاآن بر عادت متعارف و شيمت مألوف ابواب خزاين را كه هرگز بسته كس نديده بود بگشاد و مجموع اموالى كه از قوريلتاى اول باز از اقاليم جمع گشته بود بر عموم حاضران از نزديكان و بيگانگان ايثار كرد و چون ابر بهار كه بر كلأ و اشجار بارد بر صغار و كبار نثار كرد
| 2 |
[
0.5159164622638609,
0.32429111672578464,
0.15136193743122536
] |
گربه ی قهوه ای گفت خاکستری راست می گه ممکنه تا گنجشک روی درخت باشه ولی ما هیچ وقت نمی تونیم بالای درختی به این بزرگی بریم
| 0 |
[
0.5915453510677947,
0.23752080472339285,
0.15593453258012593
] |
رستم از موبد پرسيد او كيست به گمانم كه از طرف گشتاسپ آمده است
| 0 |
[
0.6586340326340326,
0.1883123543123543,
0.13851748251748253
] |
سير تاریخی این گفتگو از يونان و روم باستان آغاز مي شود و سپس به ادوار بعدي سده های میانه قرون وسطی و عصر جدید و نهایتا دوره معاصر می رسد
| 1 |
[
0.39229152317190225,
0.42753559757085374,
0.1655480199011313
] |
به نظر می رسد اين نظرگاه های مختلف از يک سو به جهت درک متفاوتشان از واژه و مفهوم فلسفه و از سوی ديگر به جهت اختلاف تاريخی در تحليل چند و چون اثرپذيری فلسفهٔ يونان از تمدن هاي ديگر پديد آمده است
| 1 |
[
0.48864070613194105,
0.339584896772275,
0.1645080200787252
] |
دل من و خواهرم ريخت من گفتم عيدي دادن كه بد نيست به هر كس عيدي بدهي اونم به ما عيدي مي ده چه فرقي مي كنه
| 0 |
[
0.5345053622879615,
0.28963858156741645,
0.1699620080505305
] |
من مثل شما هنوز نا امید نشده ام و امیدم را از زندگی از دست نداده ام من می خواهم سالهای سال عمر کنم و از زنده بودنم لذت ببرم اولین کاری که من می خواهم انجام بدهم اینست که دکترم را عوض کنم می خواهم سراغ دکترهای با تجربه تر بروم من می خواهم زنده بمانم و زنده می مانم
| 0 |
[
0.4984329414331252,
0.3216627145348127,
0.13006895993454057
] |
تلاش ویریدیانا در برابر دون خورخه پسر عمویش که مشخصات بورژوای جوانی را دارد و ایده ی تحولاتی از جمله برق کشی و مرمت بنا ها و
| 1 |
[
0.5791036836396601,
0.2514542463325298,
0.15290122846236712
] |
خوش عيش ترين خلق بود بمصيبتهاى عظيم مبتلا شود چنانكه در حال برنامس برمز گفته آمد و برنامس بزبان يونانى نام ايوب پيغمبرعاست و اگر چنين شخص در اثناى آن بليه متوفى شود مردم او را سعيد نشمرند پس بر اين قياس مردم را سعيد نتوان گفت تا معلوم نشود كه حال او در آخر عمر چگونه خواهد بود و اين سخن بس شنيع است
| 2 |
[
0.6554905097974945,
0.18614267910857993,
0.13712759106941044
] |
ولی همانطور که جوزف کنراد درباره رمان گفته وظیفه آن ادای حق مطلب نسبت به جهان رویت پذیر است
| 1 |
[
0.258087335975176,
0.5532152695724358,
0.176992793131969
] |
برای شروع خوب است که همه ی کارمندان وضعیت فعلی شرکت را زیر نظر بگیرند و سعی کنند بیشترین تلاش خود را برای از بین بردن شرایط ناخوشایند فعلی به کارگیرند
| 0 |
[
0.6586340326340326,
0.1883123543123543,
0.13851748251748253
] |
وقتی مادر گنجشک کوچولو به لانه برگشت او دیگر آنجا نبود چون داشت از این شاخه به ان شاخه می پرید و پرواز می کرد
| 0 |
[
0.6434894234049812,
0.2647235329721061,
0.08843158174742234
] |
ماهيگير به ماهي گفت نياز نيست كه از من خواهش كني تا اينكار را براي تو انجام بدهم
| 0 |
[
0.6279327563317308,
0.2657309918121311,
0.092122419959495
] |
براي تحسين پسر ببر شكارچيان سنگ كوچكي را به عنوان بناي ياد بود در سر قبر چن ما بنا كردند كه درروي آن سنگ داستان فوچي حك شده بود
| 0 |
[
0.5178010854543623,
0.33224238763350816,
0.13908001793836888
] |
پس اصدقاء را بمنزله نفس خود داند و ايشان را در خيرات خويش شريك شمردو معاريف و آشنايان را بمنزله دوستان دارد و جهد كند كه ايشان را از حد معرفت بدرجه صداقت رساند بقدر امكانتا سيرت خير در نفس خود و رؤساء و اهل و عشيره و اصدقاء نگاه داشته باشد
| 2 |
[
0.5681685549592527,
0.2839105545617174,
0.13545736434108527
] |
من آنچه كه به نظرم رسيد به تو گفتم و حالا خودت بايد تصميم بگيري
| 0 |
[
0.4897391807639988,
0.3244468928493027,
0.1807291830887936
] |
مولانا به ما یاد می دهد هرچه توان از دست دادن و بخشیدن را داشته باشیم دستمان پرتر خواهد بود و غنی تر خواهیم شد
| 0 |
[
0.5226514476704062,
0.2866553918500329,
0.13978345129760703
] |
لی یی یون مرگ شوخی بدی نیست ترجمهٔ گیتا حجتی تهران انتشارات افراز چاپ اول شابک
| 0 |
[
0.6046695278969957,
0.23829184549356222,
0.1334964234620887
] |
او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند انیشتین قبول کرد اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند کمی تردید داشت
| 0 |
[
0.5386764282745612,
0.2748760083975404,
0.14650063407824207
] |
من خیلی گرسنمه مامان مامان کجایی من صبحانه می خوام
| 0 |
[
0.5446963063293853,
0.2946987948901048,
0.15665454389099573
] |
در بوستون دو عمل جراحی مهم روی گردن او صورت گرفت با این حال چندین شب شعر در شهرهای مختلف با حضور شاملو که تعدادی از آنها به نفع زلزله زدگان رودبار و آوارگان کرد عراقی بود برگزار شد در این بین به عنوان استاد میهمان یک ترم در دانشگاه برکلی زبان شعر و ادبیات معاصر فارسی را به دانشجویان ایرانی تدریس کرد و در همین زمان ملاقاتی با لطفی علی عسکرزاده ریاضی دان شهیر ایرانی داشت
| 0 |
[
0.6366619380248643,
0.24172397900243614,
0.10999120113487404
] |
وی تاکید کرد هدف ما این است که یک صدم جمعیت هر استان ناجی غریق باشند خواهشا به استعدادیابی توحه داشته باشید و به جوانان و نوجوانان علاقه مند فرصت دهید تا استعداد خود را شکوفا کنند
| 0 |
[
0.5210409829563587,
0.3049863213383026,
0.1648309649719265
] |
آيا مي توان به اين پرسش ها پاسخي قاطع و نهايي داد آيا مي توان لحظه اي مشخص يا دست كم مقطعي معين در تاريخ را سرآغاز انديشه ي فلسفي دانست آيا مي توان سرزمين و تمدني را به مثابه ي مهد تفکر فلسفي در جهان شناسايي کرد و آيا در نهايت مي توان فرد يا افراد مشخصي را به عنوان آغازگر فلسفه ورزي معرفي كرد براي مثال به نظر مي رسد پرسش در باب آغاز زماني فلسفه در دل خود پيشفرض هاي مهمي دارد
| 0 |
[
0.5351197101889799,
0.33048031191092175,
0.12189817189481218
] |
خانم موشه گفت فكر كنم به اندازه كافي پخته نشده و سفت است بايد بيشتر تلاش كني
| 0 |
[
0.6409469401145156,
0.24022895751348047,
0.11009596108293605
] |
خال خالی کمی فکرکرد همراه گربه می توانست زیر نورآفتاب از این طرف به آن طرف برود و لابه لای بوته ها بازی کند خندید و گفت باشد قبول
| 0 |
[
0.5345053622879615,
0.28963858156741645,
0.1699620080505305
] |
روز یکشنبه هفته گذشته هواپیماهای آمریکایی یکی از مقرهای همین منطقه که گردان حشدالشعبی حضور داشت را بمباران می کند و نفر در این حمله از گردان سیدالشهدای حشدالشعبی شهید شدند
| 0 |
[
0.6170360724903506,
0.23673143863053406,
0.12309742479761678
] |
بريشان بشنيد حريص تر شد و رسولان كوچك در خفيه بيامدند و ميان سلطان و كوچلك مواضعه رفت كه پيشتر كور خان را بردارند اگر سلطان را ميسر شود تا ختن و كاشغر سلطان را باشد و اگر كوچلك را تا آب فناكت كوچلك را برين جملت قرار نهادند و كوچلك يك نوبت غالب شد
| 2 |
[
0.6359210377695446,
0.20841002605837067,
0.13709246583926646
] |
در اين هواي خيلي گرم در يك اتاق خنك يك چرت خيلي مي توانست لذت بخش باشد ولي تازه خوابشان برد كه برق قطع شد
| 0 |
[
0.5092827668402736,
0.2438387121258434,
0.1770561832014601
] |
دکتر مدتی فکر کرد و بعد گفت ببینم تو از صبح تا شب چکار می کنی
| 0 |
[
0.4419702996063581,
0.3439761109984078,
0.20976399928689546
] |
بعد خیار و انار یکدیگر را بغل کردند و تصمیم گرفتند همیشه با هم دوست باشند
| 0 |
[
0.5790383930947641,
0.32177236817471416,
0.09263933874378771
] |
او از دره عبور كرد و وارد غار شد در آنجا اژدها را در گوشه اي يافت كه از درد چشمهاي ورم كرده اش مي ناليد و زبان دوشاخه اش را روي زمين افتاده بود او بطرف شواليه برگشت با اينكه چشمانش از ورم بسته بود ولي بوي او را احساس مي كرد
| 0 |
[
0.4113716315895017,
0.36617168546211937,
0.20140005426510577
] |
خرگوش سفید گفت دم من مثل ماه دم تو مثل شب سیاه
| 0 |
[
0.4397239980143657,
0.43478099305099666,
0.12185879666139954
] |
تاملی درباره خودشیفتگی فرهنگی مسعود_زنجانی vivaphilosophy اخیرا در گروه های تلگرامی به نقد و نظرهای فراوانی درباره محمدرضا شفیعی کدکنی برخورده ام
| 0 |
[
0.5714242240232011,
0.28511600326663106,
0.13334838564009935
] |
و حكيم ارسطاطاليس چنين گفته است كسى كه بركفاف قادر بود و باقتصاد زندگانى تواند كرد نشايد كه بفضله طلبيدن مشغول گردد چه آن را نهايتى نبود و طالب آن مكارهى بيند كه آن را غايتى نباشد و ما پيشتر بكفاف و اقتصاد اشارتى كرده ايم و گفته كه غرض صحيح از آن مدارات آلام و اسقام است مانند جوع و عطش و تحرز از وقوع در آفات و عاهات نه قصد لذاتى كه حقايق آن آلام و اسقام بود اگرچه بظاهر لذت نمايد بل مستوفى ترين لذتى صحت بود كه از لوازم اقتصاد است
| 2 |
[
0.30318165320751295,
0.5063310712590977,
0.18563514594889982
] |
تردیدگرای آرمانی با هیچ عقیده ای عقد دایمی نمی بندد و همه عقاید او موقتی و عجالتی است
| 1 |
[
0.5636909636909637,
0.2644826644826645,
0.1607971607971608
] |
این کاپولا بود که در کاراکتر روستی جیمز چهره ای شاعرانه از بچه های می ترسیم کرد
| 1 |
[
0.3994522249830585,
0.40386764874165,
0.19121125629962007
] |
كسى را مأوى خواهد ساخت و صداى ادبار آستانه ديگرى را ملازمت نمود اگرچه ميان ايشان درجات نيك متفاوت است آن يكى در اوج دولت و ديگرى در حضيض مذلت اما مقبل را قلت آلت و ضعف حالت از ادراك بمقصود مانع نيست
| 2 |
[
0.21039282729275888,
0.53886634754198,
0.20923638021426946
] |
آقاي بامبل فكري كرد او با سرعت به كلبه اش برگشت وقتيكه به آنجا رسيد به سراغ ابزار كارش رفت و با سرعت برگشت در حاليكه يك اره بزرگ را با خود حمل مي كرد
| 0 |
[
0.536372058713012,
0.3325522986419165,
0.1177683340408563
] |
گرگ با شنيدن اين حرف كم كم و اهسته دهانش را باز كرد تا به خرگوش نشان بدهد كه مرده است
| 0 |
[
0.5345053622879615,
0.28963858156741645,
0.1699620080505305
] |
در واقع او روشنایی را نگاه کرده اما ندیده است
| 0 |
[
0.6199555465039387,
0.23433856567073738,
0.13012956383778496
] |
میمو با خودش فکر کرد که برود و دوستانش را هم خبر کند وقتی می خواست به سمت خانه برگردد چند زنجیر دید و به آنها آویزان شد و تاب خورد تاب بازی هم خیلی کیف داشت میمو پیش دوستانش برگشت و همه چیز را تعریف کرد
| 0 |
[
0.62231600699792,
0.24380765392182183,
0.11259613637015849
] |
روزی خرگوش کوچولویی با دندان های بلند سفید به باغ آمد
| 0 |
[
0.6393554868863985,
0.22809874267806896,
0.1293530491782951
] |
بعد از آن من بیکار شدم و تمام روز فقط استراحت می کردم دوستانم از غذای شان به من می دادند ولی من احساس بدی داشتم و از آن ها خجالت می کشیدم فکر می کردم یک قورباغه ی بیمار به درد جنگل نمی خورد
| 0 |
[
0.7115911007329571,
0.14407360100972413,
0.10281483042106142
] |
سپس سام تمام ماجرا را و خوابش را و حكايت سيمرغ را براي شهريار نقل كرد
| 0 |
[
0.6538611405414788,
0.18204712051286656,
0.1384257606503014
] |
فردا صبح زیرک جنگل رو ترک کرد خیلی از جنگل دور نشده بود که دوستانش از دور شروع کردند به صدا کردن زیرک
| 0 |
[
0.7662163233503065,
0.17129467081306352,
0.06090196629271122
] |
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی
| 0 |
[
0.5962282634907492,
0.2697718842652415,
0.1190291037484022
] |
مهم این است كه عجله یا زرنگی كنیم و فرصت را برای ابراز وجود خودمان از دست ندهیم چون معلوم نیست تا چه زمان دیگری كسی بمیرد یا ساختمانی آتش بگیرد یا كسی عزادار شود تا چنین فرصتی را دوباره پیدا كنیم
| 0 |
[
0.6982629670988273,
0.19308010621310112,
0.09200511502366555
] |
_ نه نمی شود اگرباغ بان من را با خال خال های سیاه ببیند فکر می کند سمی هستم آن وقت مرا نمی چیند دور شو دور شو
| 0 |
[
0.6785923783059369,
0.190537611727729,
0.10579233890180406
] |
هوا خیلی گرم بود آقای هندوانه داشت به سمت خانه می رفت ناگهان صدای گریه ی یک بچه را شنید جلو رفت دید یک بچه از روی دوچرخه اش روی زمین افتاده و دارد گریه می کند آقای هندوانه دست بچه را گرفت و بلندش کرد اما بچه هنوز گریه می کرد آقای هندوانه دلش سوخت و می خواست کاری برایش بکند او فکری کرد و سپس یک قاچ هندوانه به بچه داد بچه هندوانه را گرفت و خوشحال شد
| 0 |
[
0.42365358704249007,
0.3997490731938551,
0.15854971691299916
] |
شاید ما پاسخ را ندانیم اما کسی دیگر پاسخ را خواهد دانست
| 0 |
[
0.6586340326340326,
0.1883123543123543,
0.13851748251748253
] |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.